چندی پیش یاداشتی از یک همشهری تحت عنوان (( قلیان تفریح جوانان و کودکان میانه شده)) در سایت میانالی مطالعه شد.
آنچه که به نظر شما خوانندگان فهیم می رسد، ناله ای است از نی شکسته ی درون نگارنده که به نقد این وضعیت و عوامل آن سر داده است تا شاید این صدای نحیف، همشهریان و علی الخصوص جوانان را به خود بیاورد ...
دگر باوری ، تن دادن به کارهای بزرگ و الحاح بر به گردن گرفتن مسئولیت ها از مهم ترین و بنیادی ترین گرایشهای درونی هر جوانی است.
جوان از انتفاع اجتماعی و گوشه نشینی و دیده نشدن بیزار است و همواره رفتارهای خود را گونه ای تنظیم می کند که با به انجام رساندن بسیاری از کارهای خرق عادت، رشد و بلوغ ذهنی و جسمی و وجودی خود را برای دیگران به اثبات رساند.
حال این گرایش طبیعی در وجود جوان می تواند او را در جهت کمال نفسانی و عروج روحانی هدایت گربوده و یا دنائت و رذالت طبع وی را به دنبال داشته باشد که شرایط و امکانات اجتماعی و نیز ربوبیت خانوادگی تاثیر بسیار شگرفی در این مهم دارد.
جوان دوست دارد که دیده شود و با معادلات و روابط زندگی، بزرگ شدن خود را برای هم زیستانش به اثبات رساند .
این احساس درونی و عزم راسخ وجودی ، هنگامی می تواند ثمری درخور و شایسته داشته باشد که بستر لازم برای رشد و شکوفایی و راهبری و راهنمایی و پشتیبانی فکری جهت هدایت این میل درونی به مسیری صواب و متقن مهیا شود.
جوان میانه ای به کدامین ریسمان چنگ زند و خود را بالاکشاند؟
آیا امکانات میدانی لازم و کافی در مراکز آموزشی میانه برای اجرای یک پرژه ی تحقیقاتی و علمی وجود دارد که جوان دانشپژوه با بهره برداری از آن به کمال علمی برسد ؟
آیا مدیریت فرهنگی حاکم بر شهرستان امکانات ، ابزار و بستر لازم برای رشد و کمال جوانان ما را مهیا ساخته اند؟
آیا روابط و ویژه بازی های حاکم در شهرستان به جوانان صاحب اندیشه و فکر اجازه ی رشد و حرکت و بالندگی اجتماعی را می دهد؟
آیا وضعیت اقتصادی حاکم بر جامعه به جوانان این شهرستان مجال استقلال اقتصادی و تشکیل خانواده را می دهد؟
جوانان مظلوم میانه با کدامین ابزار به غایت نهایی که همانا رشدو شکوفایی است، دست یابند؟
لذا وقتی جوانی از امکانات و ادوات رسیدن به هدف اصلی خود محروم و فقیر می گردد ، دست به دامان رفتارهای ناهنجار می شود تا حداقل دیده ها را بر خود متمرکز کند ... و با قلیان کشیدن ، لایی زدن ، متلک بار این و آن کردن، فحش و ناسزا گفتن به ساختن کلبه ای از پوشال می پردازد.
آری این کشش درونی به سمت دگر باوری و نیز نبود امکانات ، تن جوان ما را به شلوارهای جین پاره پاره! و بلوز های آستین کوتاه چسبان و سرهای چرب و چیلی و خیره کننده آراسته و بر تخت قهوه خانه ها نشانده و ادبیات داش مشدی! بر زبانشان جاری ساخته و قلیان را بر دستشان داده و چشمانشان را بر قلقل قلیان دوخته است تا این ساده دلان دمی در عالم هپروت ذهن خود دیواری گلی وکج و کوله ای از قصر رویاهاشان را بسازند و بر این اندیشه باشند که گویا بزرگ شده اند!!
در هر حال از نظر نگارنده، آنچه که علت اصلی این معضل خانمان بر انداز اجتماعی که در هم شکننده ی بسیاری از حدود شرعی و عرفی است ، عدم مدیریت فرهنگی پویا و اصولی و نیز فاصله روزافزون مدیرت شهری از مسائل فرهنگی ونهایتا عدم عنایت لازم از سوی کارگزاران شهرستان به خواسته های نخستین جوانان و بی اعتمادی به آنهاست.
امید که هر جوان میانه ای با شاخه ای از معرفت ، معرف لیاقت و شایستگی های خود باشد(ان شاءالله)